به گزارش مشرق به نقل از دانشجو، پناهیان در شب ششم محرم در دانشگاه امام صادق (ع) به شرح زیر گفت:
اما اگر عقل انسان به فطرت برسد، ابزار تمسخر از دست کفار گرفته میشود؛ ریشه تمسخر باید کنده شود، البته اگر بخواهید ریشه تمسخر کنده شود، راهش این است که عقل انسان به فطرت برسد.
ابزار و ریشه تمسخر آنها چیست؟ آنها دین را باری میدانند که بر تو تحمیل شده است، در مقابل، خودشان را آزاد میانگارند پس به خودشان اجازه میدهند تو را تمسخر کنند، بعد از تمسخر خواهند گفت: ما آزادیم، شما نیز آزاد باشید و هر کاری دلتان میخواهد بکنید.
اگر عقل شما به فطرت برسد، دین را یک بار تحمیلی به خود نخواهید دید بعد، در مقابل آنها خواهید گفت: اتفاقاً تو خودت باش تو آزاده باش. ما چون به فطرت خودمان بازگشتیم، احساس آزادی میکنیم این تو هستی که اسیر ابلیس و هوای نفس خود شدهای.
تمام سخنانی که آنها برای تمسخرمان میگویند را باید ما بگیریم و به آنها بگوییم؛ گاهی، غیر فطری از دین دفاع میکنیم؛ البته عاقلانه است، ولی دلیلی غیرفطری است، این دلیل اشتباه است. آن قدر با زبان فطرت سخن نگفتهایم که راه را برای تمسخر دیگران باز کردهایم، در حالی که ما باید خودشان را به یاد خودشان بیندازیم، باید یادشان بیاوریم که در ذات خود فطرتی دارند و اگر به آن برسند احساس آزادی خواهند کرد.
اگر به زبان عاقلانه منهای فطرت بخواهیم برای دین علت بیان کنیم، خواهیم گفت، بالاخره قیامتی هست و بالاخره خدایی نیز هست؛ این خدا گفته است اگر اعمال دینی را انجام ندهید چوبش را در روز قیامت خواهید خورد؛ یعنی همه چیز را به قیامت محول می کنید.
طریقه دیگری که سعی میکنند دین را عقلانی اثبات کنند، این است که اگر دینداری کنید، برای دنیای خودتان نیز بهتر است، خدا ما را بهتر میشناسد، از همین جهت برنامهای را در اختیار ما گذاشته تا زندگی بهتری داشته باشیم؛ من نیز باید برنامهای را که به من تحمیل شده انجام دهم تا به سعادت دنیا و آخرت برسم.
البته من نمی خواهم بگویم این ادله اشتباه است، حرف من این است که این دلایل کافی نیست؛ پاسخ عاقلانهتر که فطری نیز هست، این است که دین با ذات و دل من سازگار است، اگر دینداری نکنم با دلم چه کنم؟ من هر لحظه احساس نیاز میکنم که به دین پایبند باشم با چنین پاسخی دیگر نمیتوانند مسخرهات کنند.
آیت الله شاهآبادی جمله ای دارد که میگوید: شما اگر به این انگیزه که پاسخ نیاز فطریتان را دهید دینداری کنید بالاتر از این است که به قصد صلاح و فلاح دینداری کنید.
هالیوود جهان را با ابراز تمسخر کنترل کرده و میکند، آیا شما فکر میکنید که یک احساس روانی کوچک و زودگذر است که برای مدت کوتاهی درگیر آن میشوید؟ تمسخر ابزاری است که ته دل شما را خالی می کند تا دست از دینداریتان بردارید.
فکر میکنید تنها شما هستید که درگیر تمسخر بیدینها هستید؟ خیر جهان با تمسخر اداره میشود، تمام برنامهسازیهای علیه دین ناب، از ابزار تمسخر استفاده میکنند، در مقابل تمامی این تمسخرها، فطرت قرار میگیرد، تو میگویی دلم میخواهد که دین را ارج میگذارم؛ این در حالی است که تو راست میگویی، نه آن کسی که میگوید دلم میخواهد همجنس بازی می کنم.
آنها سالهاست تحت فشار رسانهها مجبور به همجنسبازی هستند، مثلاً در برنامهای تلویزیونی کشیشی را میآموزند که بگوید همجنس گرایی کاری زشت و مشمئزکننده است بعد همجنس بازی میگوید من که از آن مشمئز نمیشوم، شاید این کشیش درون خود از این عمل بدش میآید، اما ما که بدمان نمیآید، چند بار که بحث به همین شکل گشت، از کلیت آن جلسه این نتیجه گرفته شد که همجنسگرایی چیز خوبی است، بعد میروند قانون همجنس گرایی را تصویب میکنند، پس او هم در ذات خود همجنس گرایی را دوست ندارد.
چند سال قبل دانشجویان علوم اجتماعی دانشگاه تهران تحقیقی کرده بودند که نتیجهای که به من ارائه دادند، این گونه بود که 70 درصد کسانی که حجاب را کنار گذاشته بودند، از ترس تمسخر دیگران آن را کنار گذاشته اند و دلشان نمیخواست حجاب را کنار بگذارند، اما از ترس تمسخر، از آنچه که دلشان میخواست، گذشتند.
در جامعه امام زمان از مهندسی معکوس تمسخر استفاده میکنند، میگویند: روی ذهنت چه کار کردند که گناه کردی؟ پالان به روی دوشت انداخته و حمارت کردهاند که گناه کردی؟ دیگر کسی که این حرفها را میشنود، جرات نمیکند در جامعه گناه کند.
سطح دینداری فطری بسیار بالاتر از سطوح دیگر است، ما در عصر نزدیک به ظهور به ابزاری قوی مثل فطرت نیاز داریم. ما باید به بیحجابهای عالم بگوییم راحت باش، خودت باش چرا با بیحجابی خود را اذیت می کنی؟
اما به امام حسین (ع) برگردیم؛ چرا مردم با هر شأنی به خیابانها میآیند و به سر و سینه میزنند؟ و اگر همه عالم هم مسخرهشان کنند باز هم از حسین دست برنمیدارند؟ زیرا حسین آن بخشی از فطرت است که به آن دست پیدا کرده اند.
رابطه طبیعت نیز با امام حسین (ع) فطری است، اصلاً جلوه عالی فطرت، حسین است و بس. امام رضا (ع) می فرماید: در کربلا که آن اتفاق افتاد، آسمان و سنگها نیز خون گریه کردند، منظور فطرت آسمان و سنگهاست که با حسین ارتباطی فطری گرفتهاند
رابطه ما با خدا از جنس فطرت است، ارتباطمان با امام حسین (ع) نیز از همین جنس است، پس اگر ما فطرت را بشناسیم راحتتر میتوانیم عقل را جمع و جور کنیم.
یک نکته دیگر نیز این است که هر کسی، با فطرت جذب نمیشود، خب نشود، به جهنم که جذب نمیشود، کسی که با براهین فطری جذب نمیشود با هیچ چیز دیگری نیز جذب نمیشود. میخواهید چه کار کنید؟ خود جهنم را بیاورید به آنها نشان دهید باز هم حرفت را قبول نمیکنند، خدا در قرآن فرموده که اگر به جهنم هم بروند و سپس به دنیا بازگردند باز هم همه چیز را انکار خواهند کرد.
حال از این مقوله طولانی که بگذریم به این می رسیم که ارزش بیداری به 10 نکته است.
1- با سهولت و سرعت پذیرفته میشود.
2- دینداری عاشقانه شروع میشود، عاشقانه دینداری کردن فقط در گرایش فطری وجود دارد نه گرایشهای اکتسابی.
امام رضا(ع) در پایان سخنی طولانی به «ابن شبیب» میفرماید: بر تو باشد که دست از ولایت ما برنداری، اگر مردی یک سنگ را دوست داشته باشد، روز قیامت با آن سنگ محشور خواهد شد.
چرا این گونه است؟ میدانید دوست داشتنیهای تو مهمترین داراییهای تو هستند؟ حالا ببینید حب الحسین با تو چه میکند؟
این مسائل در ذات محبت است و اثر ذاتی محبت را در عالم نگاه کن.
محبت امام حسین(ع) را در دلتان تقویت کنید، دستورالعمل آن هم این است که وقتی محبت داشتی نگو آن محبت در صندوقچه دل سینهمان هست و هر وقت دلمان برای این محبت تنگ شد به روضهها سرمیزنیم. شما اگر گوهری داشته باشید آن را بیجهت رها میکنید؟ باید آن را آبیاری کنید و هر هفته به آن برسید.
3- عاقلانه است.
4- لذت بخش است.
5- همه جانبه انسان را رشد میدهد.
6- به اوج دینداری میرساند.
7- پایداری در دین به همراه خود میآورد.
8- آفاتی مثل عجب و ریا را از بین می برد.
9- نفاق را از بین می برد.
10- ادلهای همگانی و فراگیر است.
ما در جلسات قبل گفتیم که فطرت با تهذیب و تماشا شکوفا میشود، معنای تهذیب چیست؟ برای آن که کششهای فطری خود را شکوفا کنید، کششهای غیرفطری را که خودت میفهمی نیازهای واقعی نیستند، باید کنار بگذارید.
هیچ بلایی سرت نمیآید اگر به کششهای غیرفطری توجهی نکنی و بگویی برو گمشو. خیالتان راحت باشد، باز هم برمیگردد. اسیر کششهایی که فطری نیستند، نشو. این میشود معنای تهذیب نفس. اگر تهذیب نفس کردی، عشق ذاتی ات شکوفا میشود.
ادب یعنی یک برنامه مداوم با هوای نفس، تا این برنامه به نتیجه برسد، طول میکشد، سخت نیز هست، ولی کششهای ذاتیات را شکوفا میکند.
راه دیگر شکوفا کردن فطرت، تماشا است اما حواستان باشد تهذیب را به بهانه تماشا رها نکنید. اشک برای امام حسین(ع) خوب است، ولی حتماً باید با تهذیب همراه باشد، آن زمان است که اثر دارد.
فردی که در خانه آیت الله بهجت هفت سال خدمت میکرد، می گفت که یک بار به سفر مشهد رفتم، آیت الله بهجت از من پرسیدند به زیارت که رفتی خود امام رضا(ع) را زیارت کردی؟ من گفتم: نه فرمودند، حتی خواب حضرت را نیز ندیدی. عرض کردم: نه باز هم سوال کردند یعنی هر زمان که به زیارت میروی، امام را زیارت نمیکنی؟ من هم جواب دادم: نه، ایشان با حالت تعجبی عمیق گفتند: عجب.
زیارت که نوعی تماشاست، فطرت را شکوفا میکند، اما باید با تهذیب همراه باشد.
اما اگر عقل انسان به فطرت برسد، ابزار تمسخر از دست کفار گرفته میشود؛ ریشه تمسخر باید کنده شود، البته اگر بخواهید ریشه تمسخر کنده شود، راهش این است که عقل انسان به فطرت برسد.
ابزار و ریشه تمسخر آنها چیست؟ آنها دین را باری میدانند که بر تو تحمیل شده است، در مقابل، خودشان را آزاد میانگارند پس به خودشان اجازه میدهند تو را تمسخر کنند، بعد از تمسخر خواهند گفت: ما آزادیم، شما نیز آزاد باشید و هر کاری دلتان میخواهد بکنید.
اگر عقل شما به فطرت برسد، دین را یک بار تحمیلی به خود نخواهید دید بعد، در مقابل آنها خواهید گفت: اتفاقاً تو خودت باش تو آزاده باش. ما چون به فطرت خودمان بازگشتیم، احساس آزادی میکنیم این تو هستی که اسیر ابلیس و هوای نفس خود شدهای.
تمام سخنانی که آنها برای تمسخرمان میگویند را باید ما بگیریم و به آنها بگوییم؛ گاهی، غیر فطری از دین دفاع میکنیم؛ البته عاقلانه است، ولی دلیلی غیرفطری است، این دلیل اشتباه است. آن قدر با زبان فطرت سخن نگفتهایم که راه را برای تمسخر دیگران باز کردهایم، در حالی که ما باید خودشان را به یاد خودشان بیندازیم، باید یادشان بیاوریم که در ذات خود فطرتی دارند و اگر به آن برسند احساس آزادی خواهند کرد.
اگر به زبان عاقلانه منهای فطرت بخواهیم برای دین علت بیان کنیم، خواهیم گفت، بالاخره قیامتی هست و بالاخره خدایی نیز هست؛ این خدا گفته است اگر اعمال دینی را انجام ندهید چوبش را در روز قیامت خواهید خورد؛ یعنی همه چیز را به قیامت محول می کنید.
طریقه دیگری که سعی میکنند دین را عقلانی اثبات کنند، این است که اگر دینداری کنید، برای دنیای خودتان نیز بهتر است، خدا ما را بهتر میشناسد، از همین جهت برنامهای را در اختیار ما گذاشته تا زندگی بهتری داشته باشیم؛ من نیز باید برنامهای را که به من تحمیل شده انجام دهم تا به سعادت دنیا و آخرت برسم.
البته من نمی خواهم بگویم این ادله اشتباه است، حرف من این است که این دلایل کافی نیست؛ پاسخ عاقلانهتر که فطری نیز هست، این است که دین با ذات و دل من سازگار است، اگر دینداری نکنم با دلم چه کنم؟ من هر لحظه احساس نیاز میکنم که به دین پایبند باشم با چنین پاسخی دیگر نمیتوانند مسخرهات کنند.
آیت الله شاهآبادی جمله ای دارد که میگوید: شما اگر به این انگیزه که پاسخ نیاز فطریتان را دهید دینداری کنید بالاتر از این است که به قصد صلاح و فلاح دینداری کنید.
هالیوود جهان را با ابراز تمسخر کنترل کرده و میکند، آیا شما فکر میکنید که یک احساس روانی کوچک و زودگذر است که برای مدت کوتاهی درگیر آن میشوید؟ تمسخر ابزاری است که ته دل شما را خالی می کند تا دست از دینداریتان بردارید.
فکر میکنید تنها شما هستید که درگیر تمسخر بیدینها هستید؟ خیر جهان با تمسخر اداره میشود، تمام برنامهسازیهای علیه دین ناب، از ابزار تمسخر استفاده میکنند، در مقابل تمامی این تمسخرها، فطرت قرار میگیرد، تو میگویی دلم میخواهد که دین را ارج میگذارم؛ این در حالی است که تو راست میگویی، نه آن کسی که میگوید دلم میخواهد همجنس بازی می کنم.
آنها سالهاست تحت فشار رسانهها مجبور به همجنسبازی هستند، مثلاً در برنامهای تلویزیونی کشیشی را میآموزند که بگوید همجنس گرایی کاری زشت و مشمئزکننده است بعد همجنس بازی میگوید من که از آن مشمئز نمیشوم، شاید این کشیش درون خود از این عمل بدش میآید، اما ما که بدمان نمیآید، چند بار که بحث به همین شکل گشت، از کلیت آن جلسه این نتیجه گرفته شد که همجنسگرایی چیز خوبی است، بعد میروند قانون همجنس گرایی را تصویب میکنند، پس او هم در ذات خود همجنس گرایی را دوست ندارد.
چند سال قبل دانشجویان علوم اجتماعی دانشگاه تهران تحقیقی کرده بودند که نتیجهای که به من ارائه دادند، این گونه بود که 70 درصد کسانی که حجاب را کنار گذاشته بودند، از ترس تمسخر دیگران آن را کنار گذاشته اند و دلشان نمیخواست حجاب را کنار بگذارند، اما از ترس تمسخر، از آنچه که دلشان میخواست، گذشتند.
در جامعه امام زمان از مهندسی معکوس تمسخر استفاده میکنند، میگویند: روی ذهنت چه کار کردند که گناه کردی؟ پالان به روی دوشت انداخته و حمارت کردهاند که گناه کردی؟ دیگر کسی که این حرفها را میشنود، جرات نمیکند در جامعه گناه کند.
سطح دینداری فطری بسیار بالاتر از سطوح دیگر است، ما در عصر نزدیک به ظهور به ابزاری قوی مثل فطرت نیاز داریم. ما باید به بیحجابهای عالم بگوییم راحت باش، خودت باش چرا با بیحجابی خود را اذیت می کنی؟
اما به امام حسین (ع) برگردیم؛ چرا مردم با هر شأنی به خیابانها میآیند و به سر و سینه میزنند؟ و اگر همه عالم هم مسخرهشان کنند باز هم از حسین دست برنمیدارند؟ زیرا حسین آن بخشی از فطرت است که به آن دست پیدا کرده اند.
رابطه طبیعت نیز با امام حسین (ع) فطری است، اصلاً جلوه عالی فطرت، حسین است و بس. امام رضا (ع) می فرماید: در کربلا که آن اتفاق افتاد، آسمان و سنگها نیز خون گریه کردند، منظور فطرت آسمان و سنگهاست که با حسین ارتباطی فطری گرفتهاند
رابطه ما با خدا از جنس فطرت است، ارتباطمان با امام حسین (ع) نیز از همین جنس است، پس اگر ما فطرت را بشناسیم راحتتر میتوانیم عقل را جمع و جور کنیم.
یک نکته دیگر نیز این است که هر کسی، با فطرت جذب نمیشود، خب نشود، به جهنم که جذب نمیشود، کسی که با براهین فطری جذب نمیشود با هیچ چیز دیگری نیز جذب نمیشود. میخواهید چه کار کنید؟ خود جهنم را بیاورید به آنها نشان دهید باز هم حرفت را قبول نمیکنند، خدا در قرآن فرموده که اگر به جهنم هم بروند و سپس به دنیا بازگردند باز هم همه چیز را انکار خواهند کرد.
حال از این مقوله طولانی که بگذریم به این می رسیم که ارزش بیداری به 10 نکته است.
1- با سهولت و سرعت پذیرفته میشود.
2- دینداری عاشقانه شروع میشود، عاشقانه دینداری کردن فقط در گرایش فطری وجود دارد نه گرایشهای اکتسابی.
امام رضا(ع) در پایان سخنی طولانی به «ابن شبیب» میفرماید: بر تو باشد که دست از ولایت ما برنداری، اگر مردی یک سنگ را دوست داشته باشد، روز قیامت با آن سنگ محشور خواهد شد.
چرا این گونه است؟ میدانید دوست داشتنیهای تو مهمترین داراییهای تو هستند؟ حالا ببینید حب الحسین با تو چه میکند؟
این مسائل در ذات محبت است و اثر ذاتی محبت را در عالم نگاه کن.
محبت امام حسین(ع) را در دلتان تقویت کنید، دستورالعمل آن هم این است که وقتی محبت داشتی نگو آن محبت در صندوقچه دل سینهمان هست و هر وقت دلمان برای این محبت تنگ شد به روضهها سرمیزنیم. شما اگر گوهری داشته باشید آن را بیجهت رها میکنید؟ باید آن را آبیاری کنید و هر هفته به آن برسید.
3- عاقلانه است.
4- لذت بخش است.
5- همه جانبه انسان را رشد میدهد.
6- به اوج دینداری میرساند.
7- پایداری در دین به همراه خود میآورد.
8- آفاتی مثل عجب و ریا را از بین می برد.
9- نفاق را از بین می برد.
10- ادلهای همگانی و فراگیر است.
ما در جلسات قبل گفتیم که فطرت با تهذیب و تماشا شکوفا میشود، معنای تهذیب چیست؟ برای آن که کششهای فطری خود را شکوفا کنید، کششهای غیرفطری را که خودت میفهمی نیازهای واقعی نیستند، باید کنار بگذارید.
هیچ بلایی سرت نمیآید اگر به کششهای غیرفطری توجهی نکنی و بگویی برو گمشو. خیالتان راحت باشد، باز هم برمیگردد. اسیر کششهایی که فطری نیستند، نشو. این میشود معنای تهذیب نفس. اگر تهذیب نفس کردی، عشق ذاتی ات شکوفا میشود.
ادب یعنی یک برنامه مداوم با هوای نفس، تا این برنامه به نتیجه برسد، طول میکشد، سخت نیز هست، ولی کششهای ذاتیات را شکوفا میکند.
راه دیگر شکوفا کردن فطرت، تماشا است اما حواستان باشد تهذیب را به بهانه تماشا رها نکنید. اشک برای امام حسین(ع) خوب است، ولی حتماً باید با تهذیب همراه باشد، آن زمان است که اثر دارد.
فردی که در خانه آیت الله بهجت هفت سال خدمت میکرد، می گفت که یک بار به سفر مشهد رفتم، آیت الله بهجت از من پرسیدند به زیارت که رفتی خود امام رضا(ع) را زیارت کردی؟ من گفتم: نه فرمودند، حتی خواب حضرت را نیز ندیدی. عرض کردم: نه باز هم سوال کردند یعنی هر زمان که به زیارت میروی، امام را زیارت نمیکنی؟ من هم جواب دادم: نه، ایشان با حالت تعجبی عمیق گفتند: عجب.
زیارت که نوعی تماشاست، فطرت را شکوفا میکند، اما باید با تهذیب همراه باشد.